- یاری جو
- مدد جو
معنی یاری جو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مدبر، تدبیر کننده
مکان سخت و دردناک
یاررس، یاری، مدد، آنکه به یار و دوست خود رسیدگی و کمک بکند، یاری دهنده، مددکار، یاری رس
کمک کار، نیرو دهنده
یاری دهنده، به یاری رسنده
کمک دهنده، توانایی دهنده
چاره جوینده، کسی که در جستجوی راه علاج کسی یا اصلاح امری باشد
عوارضی که برای رسیدگی بجرایم گرفته میشد (ایلخانان)، سیاست، بازرسی مجلس محاکمه